نتایج جستجوی عبارت «محمود جوکار آباده طشک مدرسه ابن‌سینا دبستان هجرت 8/1/1366 شلمچه» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
زندگینامه آزاده و جانباز محمد مقصودی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
محمد مقصودی فرزند حسین، در سال 1347 در خانواده‌ای متدین، مذهبی و کشاورز در آباده طشک بدنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدائی را در دبستان هجرت ‌ با موفقیت گذراند. کلیه دوستان، معلمان و همکلاسانش از نحوه درس خواندن، اخلاق، رفتار و شیوه برخورد او رضایتی کامل داشتند. در منزل نیز با پدر، مادر و دیگر اعضای خانواده اخلاقی نیکو و پسندیده داشت. در انجام فرائض دینی و شرکت در مجالس و مراسم مذهبی کوشا بود. پس از پایان...
بمباران در جفیر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
آقای سعید محمد‌زاده از رزمندگان حاضر در این عملیات می‌گوید‌:(5-MOHAMMADZADE-12) قبل از اینکه به مرحله عملیاتی جفیر وارد شویم‌، چند ماهی را در پایگاه پنجم شکاری امیدیه‌، مستقر بودیم‌. بچه‌ها در این مدت آموزشهای خوبی دیده و توان لازم را کسب کرده بودند. خصوصا" اینکه از لحاظ معنوی به خودشان رسیده بودند و توان روحی و معنوی بسیار بالایی داشتند. امّا پس از آنکه از امیدیه به منطقه جفیر عازم شدیم متأسفانه گردان توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد‌‌. بعد...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید بیگ میرزا قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد بيگ ميرزا قره چاهي »
همراه با ماه خرداد سال 1343 در روستای سرداب از توابع بخش پشتکوه شهرستان نی‌ریز، در خانواده‌ای مذهبی پا به عرصه حیات نهاد. گذر زمان سینه او را صندوقچه اسرار کرده و یک دنیا حرف نهفته در آن بود. دوره ابتدایی را در مدرسه شهریاری به پایان برد و دوره راهنمایی را در مدرسه مسعود بزرگی نی‌ریز به پایان رساند. دوره متوسطه را در دبیرستان امام خمینی(ره) (احمد نی‌ریزی) آغاز و با موفقیت به پایان برد. برای تحصیل...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید شهرام شرقی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
از کدامین وادی عشق بودند؟ آنان که تفسیرگر آیه‌های عشق و بندگی در دنیای خاکیان شدند. در حریم وصل، چون مجنون، قدم در کوی لیلی نهادند و سر و جان را به میدان معامله برده و رشته کار را یکجا به دست یار سپردند. آری! سخن از شهرام است. از واصل طریق الی الله و عرش نشین سنگر توحید. از مجنون‌صفتی که گل وجودش، سال ۱۳۴۷ در یک‌شب پربرف زمستانی، در شهر تهران، میان باغی شکفت که باغبانش افسری...
امام زاده شلمچه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط شلمچه نزدیک شهرک دو‌عیجی؛ امام زاده کوچکی با اتاقی در حدود 12 مترمربع، وجود داشت. از بس آتش توپخانه و سایر ادوات جنگی عراق بر روی این منطقه شدید بود، ساختمان امام‌زاده تخریب و صاف شده بود. یکی از رزمندگان می‌گفت : بچه‌ها این عراقیها به امام‌زاده خودشان هم رحم نمی‌کنند‌، می‌خواهید به ما رحم کنند‌؟!  ...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید علیرضا دهقانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد عليرضا دهقاني »
فراق یاران به خون نشسته در سنگرهای جنوب، قرارش را ربوده بود. با بی‌قراری روانه جبهه شد تا در کنار سایر عاشقان خداجوی و عارفان دشمن‌ستیز به وظیفه خود عمل کند و اگر دوست نیم‌نگاهی بر او داشت، شاید به جمع یاران بپیوندد. سال ۱۳۳۶ در خانواده‌ای متدین و مذهبی در شهر آباده طشک دیده به جهان گشود. دوره ابتدائی را در روستای دهقان آباد و راهنمایی را در مدرسه ابن‌سینا سپری نمود. برای ادامه تحصیل به نی‌ریز مهاجرت...
زندگینامه جانباز محمد علیمردانی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
محمد علیمردانی فرزند شهباز، متولد 10 فروردین ماه سال 1342‌ می‌باشد و در روستای حیدرآباد از بخش مرکزی شهرستان نی‌ریز بدنیا آمده است. وی دوران کودکی خود را در روستای سرشار از محبت و یکرنگی سپری نمود. دوران دبستان خود را ابتدا در دبستان فردوسی حیدرآباد و سپس در دبستان فرهمندی نی‌ریز طی کرد و پس از دوران دبستان وارد مدرسه راهنمایی ولی‌عصر‌‌(عج) نی‌ریز شد. بعد از اتمام دوره راهنمایی‌ به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران در آمد. پس از...
زندگینامه خودنوشت جانباز احمد علی زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
اینجانب احمد علی زارعی فرزند علیرضا، در تاریخ 1/6/1339 در روستای دهمورد از توابع بخش آباده طشک شهرستان نی‌ریز متولد شدم. دوران کودکی را در روستای قدیمی سپری نموده و در سن 8 سالگی یعنی سال 1347 به مدرسه رفتم. مدت 5 سال در روستای دهمورد که فقط یک دبستان به نام سحاب داشت و تا کلاس پنجم درس را توأم با کار روستایی که کشاورزی و دامداری و کارگری بود به پایان رساندم. در آن ایام کمتر...
به یاد شهدا و مفقودین خط پدافندی شلمچه 67
دانشنامه دفاع مقدس »
ما براه پاک قرآن‌جان به جانان داده‌ایم تا بماند‌دین حق گلهای خندان داده‌ایم چهره های دلربا بهتر زخوبان داده ایم ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم پاک مردانی دلاور هرچه افزون با صفا شیرمردان شجاعت بهر دشمن ها بلا ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم نوجوانانی چنان زردشت و زارع زاهدی همچو‌موسی‌پور و مولازاده هریک عابد‌ی ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم چون عنایت اللهی آزاده و نیکو نهاد...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمود زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
سال ۱۳۴۴ عطر دل‌انگیز وجود کودکی زیبا در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین جان‌ها را مجذوب خود کرد. نورسیده را به آغوش کشیدند و با خواندن اذان و اقامه در گوش وی، نام او را «محمود» نهادند. دوران طفولیت را به‌سرعت پشت سر گذاشت و برای آموختن فنون زندگی، در هفت‌سالگی وارد دبستان پروین اعتصامی شد و تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. سپس به دلایلی از ادامه تحصیل منصرف و مشغول کار شد. با اوج‌گیری...